انسان و زبان (از پیدایش تا معاصر)
فارسی زبان معیار
نوشته شده در تاريخ جمعه 7 بهمن 1390برچسب:نظام بنیادی ساختار معنایی زبان, توسط محمد رضا فروزمند |

 

خدا پرستی علمی و عملی انسان را عالمانه و عاملانه به خدای اعلم و اعمل نزدیک میکند .    
از سخنان پیامبر
( اگر علم در ثریا بودی هر آینه گروهی از پارسییان آنرا به دست میآورند .  ( عرب به عجم . هنر نزد ارانیان است وبس .در ترجمه واژه عجمی در قرآن باید تجدید نظر گردد )
ی + ز = یز :   این کد وازه یا ملکول واژه ( ریشه دو حرفی ) بمعنای ، بی پایان ، بی نهایت ، در ، یزد ( مکان و ملتی که پایانی ندارند و معتقد به جهان آخرت هستند ) ایزد و یزدان ( خدای بی پایان ، نهائی ) یزال ،( پایان ، نهایت یا بی پایان و بی نهایت ) یازده ( قبلا در مبحث ده و عشایر پایه جامعه و دَه و عشر و ِتن ten پایه و فشرده اعداد هستند اما از یازده به بالا اعداد بی پایان و بی نهایت میشوند ) و ..................
اختراع و اکتشاف در انحصار و استثناء فکری و فردی قرار دارد ؛ همفکری و همکاری آنرا از انحصار خارج ودر دسترس عموم قرار میدهد ومنتج به یک رشته تخصصی دانشگاهی خواهد شد .
زبانشناسی جهانی قبل از رنسانس وجدول عناصر قرار دارد و باید خود را به این طرف رنسانس که زبان دانش و معیار ( تولید و ساختار ) دانشگاه برساند و در جدول عناصر زبانی ( کشف بنیادی نظام ساختار معنائی واژه های زبان ) قرار گیرد و از بن بست ساختار بنیادی خارج گردد .
فردوسی ؛ حافظ ؛ سعدی و همسا نان آ نان شاگردان فرهنگ و زبان فارسی و استادان نظم و نثر بودند ؛ اما از ساختار بتیادی زبان آ گاه نبودند .   
مسئولین با همراه کردن مردم انقلاب را با اله اکبر شروع کردند و موفق شدتد گرایش عربی دارند ؛ در صورتی که عربی جزء فارسی است و باتفاق زبان دانش و معیار فارسی را تشکیل میدهند .
ریاست محترم کمسیون فرهنگی مجلس و فرهنگستان زبان و ادب فارسی گرایش زبان عربی دارد ؛ زبان اول مسلمانان جهان عربی است ( زبان اول مسلمانان ایران فارسی میباشد؛ اصل پانزدهم قانون اساسی ) .
طلا هرچه عیارش بیشتر باشد ارزشش بیشتر است ( زر ناب ) .
زبان فارسی طلای تمام عیار است معیار است معیار ( با آن هر زبانی را میتوان محک زد ؛ کربن 14. است ) .
انسان انقلابی و خدا گونه دارای زبان دانش ومعیار ( تولید و ساختار ) است 
واقعیت نه کهنه میشود نه از بین میرود ( مثل ماهی هروقت از آب بگیری تازه است ) .
معیار ( عیار ) : از ریشه و کد واژه . ع + ی= عی . بمعنای رویت و دیدار و نما و نمایش ذات و باطن و درون و حالات آن مانند واژه های . عید . عیال . عیب .
عیش . عین ( عیر . عیار . معیار ) ............
بسیار نوشته اند کتاب ها ؛ مقالات . رساله دانشجوئی . همایش ها . سایت های اینترنتی . زبان معیار چه زبانی است ؟ چه مشخصاتی دارد ؟
زبان معیار : زبانی که دارای فرهنک غنی وجهانی باشد قدمت تاریخی جهانی دارا باشد . نماد توحیدی و انسانی و حقوقی و اجتماعی و قضائی و قانون اساسی در جهان داشته باشد ؛ همه موارد در گفتار و نوشتار ( کتبی و شفاهی ) زبان دانش ( زبان فارسی ) اولین زبان نظام مند و قانون مند وجود دارد .
لفظ قلم : مسئله ای که باید مسئولین و کارشناسان زبان آنرا حل کنند ؛   حل این مسئله مشکل زبان معیار را در گفتارحل خواهد کرد ( مسئله ای که این طرح آنرا حل کرده است ) .
حل مسئله :    1- زبان نوشتاری و گفتاری هزار ساله شاهنامه فردوسی ( کتاب ملی ) ؛ نکته مهم اینکه زبان شاهنامه یک شبه و یک ساله ساخته نشده بلکه به جرات میتوان گفت هزار سال قبل ازشاهنامه این زبان به همین گفتار ونوشتار ( که از زبان های اولیه نظم گرفته و نطام مند و قانون مند شده و قبلا در این باره بحث شده است .
2- آزمایش حل مسئله :جند واژه مثل . مادر . نام . آدم و....... درلفظ مردم زبان های رده هند و اروپائی قرار دهید هر لفظی که همه الفاظ را در نظام بنیادی ساختار معنائی( لفظ قلم ) در ضریب بسامد ( فرکانس ) تلفظ کرد زبان معیار در گفتار و نوشتار قرار داد .
جواب آزمایش : یک ادیب سخنران و سخندان فارسی زبان بدون لهجه ( گفتار رسانه ای مثل خانم صادقی )
زبان و معنای آن : ز+ ب = زب ؛ حرکت خیلی سریع و تند و جا بجا ئی و تکه تکه کردن و شدن مثل : زبده . زبل . زبر و زرنگ . زباله و زبیل .............
زبان در دهان بسرعت صداهای یک نواخت و واکه ها را با جا بجا و تکه کردن در شکل گیری واج ها و تولید حرف نقش اساسی دارد .
زبان حیوانات : از ازل الی ابد ؛ مرس زبانی ( کوتاه و بلند کردن صداها )
فروهر :   فر ( آزاد . جدا . تک ) هر ( مستقل . مختار . خود کفا ) فروهر یعنی . آزادی و استقلال .   ( فر بمعنای شکوه : ش+ ک = شک . یعنی جدا 
میترا : می ( بهم چسبده . آمیخته . ممزوج ) تر . ا ( جدا . جزء . سوا ) میترا . یعنی ترکیب تجزیه .
پیاز و onion ؛ پی از پی ، رو در رو ( پیاز لایه لایه و روی هم قرار دارد ، در فارسی و لاتین )
 کدواژه ، سی ، بمعنای گسترده و پهن و دارای نهاد و محتوا در واژه های ، َسیر . ِسیر ، مسیر . سینی ، سینه ، سیل ، سیب ، سیا ست ............
سیب زمینی و سیب درختی : هر دو سیر کننده و نهادی هستند ...........
گوسفند ، گاو ، گو ساله گورخر ، گوزن : ملکول واژه ، گ +و = گو ، در همه ی واژه ها وجود دارد وبه معنای گردش وچرخیدن در سکون و مکان می باشد و در وازه های گوی ، گور ، گود . گونی . گوشت .0( پیچ گوشتی . چرخاندن و گردش پیچ ) گوش . گوشه . گول . گو نه . گوناگون . و.......................
(چر : چ + ر = چر ؛ گرذش و چرخیدن در حالت و مکان : چَرا . چِرا ؛ ( اولی بمعنای جراندن و جریدن دام و احشام وسایر و دومی چرخید ن بصورت سئوال و جواب ) . واژه های دیگر ؛ چرخ . چراغ . چرب . چرک . چرند . چِرت . چُرت . چُرته یا چُرتکه . چاره . آچار ( جمع . چر . چار ؛ چرخاندن و گرداندن ) آچار تخت . آچار فرا نسه . اچار شلاقی یا لوله . آچار پیچ گوشتی و...............
سرزمین پارس از قطب شمال تا قطب جنوب ( سر زمین آریائی ها ) بمرکزیت ایران ( سر زمین ماد و هخامنشی )
سر زمین ماد و هخامنشیان ( اکباتان . کرمانشاه . تیسفون . شوش . به مرکزیت فارس )
سرزمین فارس به مرکزیت تخت جمشید ( مقر و ستاذ فرماندهی فرهنگی جهان )
سرزمین فرهنک و زبان فارسی   ( زبان فارسی تنها میراث فرهنگی زنده در مصرف گفتار و نوشتار )   
شاهنامه ( کتاب ملی ) را پیش رو قرار داده زبان دانش و معیار فارسی را نظاره کنیم ( میراث مکتوب زنده )  آیا این سند ومدرک کتبی برای اثبات زبان معیار که فرگوسن ها و مسئولین آنرا طبقه بندی میکنند کافی نیست     
فرضیه های اصل : 1- بر اساس داده های جغرافیای جهان ( زبان دانش و معیار دانشگاه ها )  زمین پس سالیان سال سرد شده و برای زیستن اماده شد و بر همین اساس موجود قطب ها زودتر سرذ و برای چرخه حیات اماده شد . ( قطب شمال بخاطر مثبت در اولویت قرار گرفت )
                      2- بر اساس داده های دانش گسترده معاصر ( زبان دانش و معیار دانشگاه ها ) هر ساختاری از ادغام و الحاق قطعات حجمی ( فیزیکی و شمیا ئی ) ساخته و پرداخته میشود و توسط سازنده به این جسم ساکن روح وحرکت داده ( این جسم و پدیده بدون تکوین در تکامل پا بعرصه وجود و پیدایش گذارده )  و آ ماده آنجه در برنامه و کار نامه ( مغز ) ان قرار گرفته در چرخه حیات کاری قرار گیرد . ( پس بر اساس این قضیه ؛ اول تخم مرغ خلق شد بعد مرغ )  
                   3- انسان نخستین یا انسان های نخستین در تکامل جسمی و عقلی ( غریزه فطری ) پا بعرصه وجود گذارد ند و از بدو پیدایش دارای زبان واکه ای ( مصوت ها . الف ها ) بودند
                  4- انسان های اولیه در رشد جعیت ( آریا . قبلا در باره این واژه بحث شده . جمع ری و زیاد و کثرت معنا شده ) اریا و آریائی ها بوحود امد و بر اساس فرضیه های اصل قطب شمال ( قطب ها ) سرد شد و اریائی ها به سمت آسیای امروزی مهاجرت کردند وسایر نقاط جهان پراکنده و عدهای به سمت قاره امریکایکنونی روانه شدند ( اینکاها و مایا .....) و سکا ها  
اصل های فرض : سه فضا  بستر و محدوده سازنده و آماده سازی جانداران در جهان موجود است . 1- خاک ( زمین ) 2- آب ( دریا ) 3-  جو ( هوا )
1 گیاهان درخاک ( خاکزیان ) .   درجه سه فهم و شعور (بی هوشی )
2- آبزیان در آب .   درجه دو فهم و شعور ( کم هوشی )
3- خشکزیان درجه یک فهم و شعور ( پر هوشی )
انسان .      درجه ممتاز فهم و شعور ( ضریب هوشی )    
در این سه فضا هر تولید و مثل ؛ خواه بصورت نطفه و تکوین ، خواه بصورت بالغ و تکامل  هوا زی هستند( نیازمند اکسیژن ؛ اکسیر جوانی ؛ اکسیده شدن . قبلا شرح داده شده ) .
هوا :  ه + و = هو ؛ این کدواژه بمعنای . در هر مکان . در هر زمان موجود است ؛ هو ( خدا ) هو ( دو یاچند زن و یک شوهر ) هو ( در عربی به هر شخصیت غایب البته تغیرات آن در عربی شرح داده شده ) هوش .
ح + و = حو : این ریشه  و ملکول واژه بمعنای ؛ دایره وار. دواری . در میان و مرکز قرارگرفتن یا دادن مثل . حوا . حوری . حوض . حوله . حول ..........ستاره شناسی . نجوم . هیئت   
ستاره :   از کد واژه و ریشه ؛ ست . بمعنای قرار گرفته . ثابت . مقر . پایانه و پوشش .نشانه . خاتمه و ......... در وازه های . ستاد . است ( استعداد . استعمال . استقرار..............) ستر . ستار . ستاد . ستان . ستم . ستایش و ...........( set  و همه معنای آن در لاتین ) ستوده
نجوم : ملکول واژه . نج . بمعنای مجموعه . گروه . منظوم . خاتمه . در یک تشکیلات . در یک خصوصیت .مثل واژه های . انجمن . انجام . نجم و نجوم . نجار . نجیب و نجابت . نجباء . نجات ( جدا شده و جدا ما نده در موردی . مسئله ای در اجتماع . از دسته وگروهی و........ او را نجات دهند )
هیئت : از ریشه . هی . ما نند معنای ستاره و نجم .مثل   : ستاره شناسی . در ریاضی در دسته و گروه ها 
کوکب . از ریشه ؛ کو : بمعنای . بسته . دایره وار و حلقه ومنحنی بسته . محتوا و بارور بسته که قابلیت باز شدن است . مثل کور . کول ( حلقه هائی که در چاه میگذارند ) کودک . کودن . کود . کوش . کاوش . کاویدن . کواکب ...........
اختر : خ + ت = خت ؛ پایان . تمام شده . تکمیل . مجموعه . ؛ مثل . ختم و خاتمه و خاتم . اختران و.............
فن : این کد واژه بمعنای عمل و انجام که قابل رویت و دید نیست مثل . فناء . فنی . فنر . فانوس . فنج . فنجان .
صنم : صن . بمعنای ساختن . سازنده . مصا لح ساخت . در واژه های . صنع . صانع . صنعت . صند ل . صندوق . صند لی ( صنایع جوبی را در دانش زبانی صنذل است همانند صنایع چوبی معاصر مثل . مبل . کمد < صندوق > میز و...........را مبلمان میگویند ............و اما برای اخذ شناسنامه و انتخاب نام صنم جهت ششمین فرزندم که هم اکنون سوم راهنمائی میباشد به سازمان ثبت احوال تهران مراجعه کردم که از قبول نام صنم طبق دستور وبخشنامه مجلس که تعدادی دیگر اسامی و یکی ازآنها صنم بمعنای بت ممانعت شده است ؛ یک سال از سازمان ثبت احوال به مجلس از مجلس به فرهنگستان زبان و ادب قارسی از آنجا به سازمان سجل و ثبت احوال و زبانشناس مسئول مستقر در سازمان و زاز آنجا به نزد نمایندگان مجلس و اما ( حرف آنها صنم یعنی زیبا و  بت و بت یعنی شرک ....... حرف من ؛ چرا صنم را با صاد مینویسند . جواب . عربی است . من ازعرب سئوال کردم پاسخگو نبود . از فرهنگستان بپرس .آنها هم نمیدانن همین را که گفتید در نامه نوشتند
آنها با نام . صنم . جهت اخذ شناسنامه موافقت کردند ( در این مورد سه نامه رسمی موجود است ) .
بت : بمعنای ساختار . ساخت . قطعه و مصالح ساخت قبلا دربحث الفباء و الفا بت شرح داده شد ؛ بتون . ابتر .............. حالا اگر قطعه یا مجسمه یا ساخته ای را درعین زیبائی . فنی . بسازی و آنرا بپرستی میشود بت پرستی
صنم : یعنی ساخته شده من یا خواستار و دلخواه ساخته شده من
چشم : از ریشه . چ + ش = چش ؛ بمعنای . حس . سنجش . محک . معیار .مزه .طعم ؛ توانائی چشائی چشم بسیار است و نسبت به همه چیز قذرت سنجش و چشائی دارد ؛ ترشی . شوری . شیرینی را اول چشم می چشد بعد زبان . نرمی و زبری . سفتی و شلی را اول چشم حس میکند بعد حس لامسه و.....
ن + گ = نگ : این کدواژه بمعنای ؛ ما ند گار. ثابت . نگهداشتن . نگهدارنده . متمرکز ؛ مثل واژه های : نگار . نگارستان . نگارنده . نگاشتن . نگاه .نگرش . نگین . انگور ( همه ماحصل ان ماندگار است . مویز . کشمش . سرکه . شیره . و............... ) انگشت ( نگهدارنده هروسیله ای ) انگ ( محک و عیار درتائید هر چیز مانده و قابل ماندگار ) انگبین ( عصاره و متمرکز کردن جهت ماندن ) انگار و انگاره
ش + ک = شک : این ریشه و ملکول واژه بمعنای ؛ جدا شده . جدا از هم .جدائی انداختن .  مشخص و ممیزکردن . دو گانگی : در واژه های . شک ( دو دلی و تردید ) شکایت . شکل . شکست . شکستن . شکار . شکاف . اشکاف . شکافتن . شکفتن . شکوفه . شکم ( همه خوردنی ها در شکم تجزیه و جدا میشود ) شکر ( دانه دانه و جدا ازهم . قند در بحث . ق + ن = قن بمعنای بسته شده و چسبیده بهم شرح داده میشود ) شکر ( تشکر از خدا یا شخصی یعنی مشخص و ممیز کردن آن و آنان ) لب شکری ( لب جدا شده )
مریم عذرا  :            مریم              عذرا
م + ر = مر . این کد واژه بمعنای . متمرکز و ساکن . کم تحرک و بی حرکت . مستمر در زمان . قرارداد و قرار گرفتن در مکث زمان . مات و مبهوت ..مثل : مریم ( مکث . سکون . ساکن در نهاد و فطرت ) مر جان ( جاندار ساکن در یک جا ) مرض و مریض ( در ضریب معنای بالا ) مرور . مرارت . مار . مرئی . مرآت ( < آینه > ساکن و متمرکز ) مرکز . مرگ و مرد ( ساکن و بی حرکت ) مراد و مرید ( در مستمر زمان به مراد میرسند و مرید میشوند) مرز ( مکث زمانی قراردادی و طبیعی ) مرد ( یک انسان < منفی و مثبت > در استمرار زمان مرد میشوند ) مردم ( جمع و جمعیت انسان ها ) مریز یا مریزا ( در مستمر زمان قرار گرفتن < دست مریزا . ساکن و متمرکز در سالم و سلامت > ) مرغ ( جوجه در استمرار زمان مرغ شدن
ع + ذ = عذ : این کدواژه و ملکول واژه بمعنای . شرم از اتفاق . شرم حضور . بخشش از گناه . برائت خواستن ؛ مثل واژه های .عذر . عذرا . معذرت . عذر خواهی .
مریم عذرا   یا   عذرای مریم : شرم حضور و ساکت و ساکن از اتفاق ؛ بخشش از گناه در محضر و افکار عمومی ؛ مبری بودن و برائت خواستن
چلانگر : چ + ل = چل بمعنای فشردن و کوبیدن ( آهن را کوبیدن وفشردن و بصورت های مختلف در آوردن . آهنگری ) چله ( فشرده سرما و گرما در تابستن و زمستان ) چله بری . چله کشی . چلاندن . چاله . چال . چالک ( هاوان سنگی برای کوبیدن گوشت و..در گذشته ) چلاق ( فشرده مادر زادی )